قرار ملاقات با آینه!

روایت یک زندگی در بدون سانسورترین حالت ممکن

قرار ملاقات با آینه!

روایت یک زندگی در بدون سانسورترین حالت ممکن

باید فکر کنم...

به طور جدی...

فکر کنم که چی میخوام از زندگی...

و پیدا کنم راه بدست آوردنشو...

راه واقعی بدست آوردنشو

سالها زندگیمو تو غر زدن و خواب و خیال حروم کردم

و دیگه به این وضعیت ادامه نخواهم داد...

انشاءالله.... یعنی میتونم تمومش کنم؟!

این قدرتو دارم...

خدایا... قدرت و توفیق از توئه...

فقط از تو...

و من یه آدمیم که برنامه هام با یه استخاره بهم ریخت... و شدم یه آدم بی هدف و در به در...

یادت که هست؟!

آیا کاری کردم که منو مستوجب زندگی با کیفیت تری بکنه؟!

این سوالیه که باید از خودم بپرسم عوض همه غر زدن ها و شکایت کردنا و فرافکنیها!

کمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــکم کن خدا!!!!

احتیاج دارم بهش...

کمکم کن که تصمیم بگیرم...

که خوب تصمیم بگیرم...

دارم دعا میکنم...

 و فک کنم چتر همراهم آوردم...