قرار ملاقات با آینه!

روایت یک زندگی در بدون سانسورترین حالت ممکن

قرار ملاقات با آینه!

روایت یک زندگی در بدون سانسورترین حالت ممکن

ننه سرما هر سال خونه رو آب و جارو میکنه دستی به سر و صورتش میکشه بعد میشینه منتظر عمو نوروز... ولی... از خستگی خوابش می بره..

عمو نوروز میاد و دلش نمیاد ننه سرما رو از خواب بیدار کنه...

یه گل میزاره گوشه ی چارقد ننه سرما... یه استکان چایی میخوره... و میره تا سال بعد...

خدایا... انگار من تنها موجودی تو این دنیا نیستم که تو یه دور باطل گیر کردم...

ننه سرما امیدوارم امسال خوابت نبره...

امیدوارم امسال یه جوره دیگه باشه...

امسال یه چیزی تغییر کنه...

امیدوارم...

و آدمی به امید زنده اس...



پ.ن. منصور ضابطیان عزیز! واقعا ازت ممنونم...

واسه ی اینکه میدونی چطور حال آدما رو خوب کنی... شاید هیچ خبر دیگه ای (احتمالا ب غیر از خبر برنده شدن تو قرعه کشی قهوه تلخ:)) نمیتونست حالمو اندازه ی دیدن آنونس برتامه ی امشب رادیو هفت و اون کلیپ اجرای زنده ی فرهاد خوب کنه...

ممنون. واقعا ممنون. تو روزگار قحطی آرامش... تو روزگاری که همه با خودشون درگیرن...

واقعا شنیدن یه صدای آرامش بخش نعمته... مصاحبت با یه آدم آروم... و اینکه اجازه ی ورود به دنیاشو بهت بده.. حتی از پشت قاب تلویزیون و از فاصله ی دور...

عمیقا ممنون...

سال خوبی رو براش آرزو میکنم...

خیلی خوب...